عطاءالله آموزیان،دانش آموخته دکترای تاریخ:

تفکر فلسفی وانعکاس آن در شاهنامه، با تاکید بر تاریخ اندیشه

ایرانیان باستان برخلاف تصور عامیانه، نه تنها از نظر نژادی، بلکه از نظر فرهنگ نیز خالص نبودند. بطور منطقی حفظ خلوص نژادی وحتی فرهنگی در شاهنشاهی عظیم هخامنشی وساسانی ممکن نبود. (۱)

این دو شاهنشاهی عظیم در بخش قابل توجهی از زمین کشف شده آن روزگار گسترده بودند. در سرزمینهایی که ایرانیان باستان گشودند، اقوام وملل با فرهنگ وبا تمدنی نیز زندگی میکردند که میتوانستند در دریک تفاهم فرهنگی بر روی تمدن ایرانی تاثیر بگذارند. چرا که هم هخامنشی وهم ساسانی هردو جهانی بودند. (۲)براین اساس فلسفه یا هرپدیده دیگر سیاسی، اجتماعی وفرهنگی در این دوره را باید متناسب با گسترش سرزمینی وتفوق سیاسی ایرانیان مورد بررسی قرار داد. در این فرایند ایرانیان دست کم بواسطه ارتباط با تمدن یونانی که مهد فلسفه غربی است با این حوزه معرفتی آشنا بودند. حدود پانصد سال پیش از آن با “گاتای زرتشت” مفاهیم فلسفی قابل تاملی را در هندسه معرفتی ایرانیان صورت بندی کرده بود. (۳)

 

مفهوم دوم خود اصطلاح فلسفه است. اگر فلسفه را هستی شناشی مبتنی برعقل بدانیم، نه تنها در دو سه قرن اخیر، استقلال روشی ومعرفتی یافته است وپیش از آن فلسفه با دین واسطوره ها آمیخته بود. بنابراین فلسفه در شاهنامه یا فلسفه وشاهنامه، در واقع حکمت به معنای کهن آن است. در ذیل مفهوم فلسفه باید این سوال مطرح شود که آیا فلسفه ایرانی وجود داشته است یا خیر؟

بعبارتی دیگر آیا میتوان در برابر فلسفه یونانی یا فلسفه ایده آلیستی از نوعی هستی شناسی ایرانی سخن گفت.

دیدگاه غالب، تقریبا تا “هانری کربن” این بود که آنچه از تاملات هستی شناسی در جغرافیای ایران وجود دارد تفکر فلسفه اسلامی است. با هانری کربن وتاثیرات او در تفکر ایرانیان معاصر ودر ادامه آن آثار درخشان زنده یاد دکتر سیددجواد طباطبایی تا حد زیادی به زمینه های اندیشه فلسفی ومبانی ایرانی آن آگاهی یافتیم.

 

بی تردید، فلسفه در هردر جای جهان متاثر از دیگر مکاتب ومبانی فلسفی است. اما در آثار هستی شناسی ایرانی از گاتا تا “تا فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، وملاصدرا” میتوان مفاهیم مشترکی یافت که هسته اصلی تفکر فلسفی ایرانی است. دکتر طباطبایی در مقدمه کتاب فلسفه ایرانی وفلسفه تطبیقی “هانری کربن” نوشته است :”

 

کربن نشان داد که به رغم نظر اکثریت تاریخ نویسان فلسفه، نه تنها، فلسفه درجهان اسلام با مرگ ابن رشد به پایان نرسیده، بلکه فلسفه در ایران چنان بسطی پیدا کرده است که به هیچ وجه با دوره پیش از ابن رشد قابل مقایسه نیست.”

 

کربن رویکردی فلسفی وهرمنوتیکی به تاریخ اندیشه فلسفی ایرانی داشت ونشان داد که سنت اندیشه فلسفی ایرانی با شیخ اشراق، فیلسوف مجدد، تا ملاصدرا ادامه پیدا کرد ومشعل این سنت فلسفی بنوعی تا زمان حاضر نیز یکسره خاموش نشد. کربن به روش پدیدار شناسی از اسلوب تاریخی فاصله گرفت وبا اقتدا به سهروردی در تجدید حکمت فرزانگان ایران باستان کوشش کرد.

 

ایرانیان باستان با گاتاهای زرتشت هستی شناسی ویژه خودرا صورت بندی کردند. (۴) اما فهم درست اندیشه های او بر مبنای قرنها فرهنگ پیشینی زرتشت ممکن است حاصل زندگی وتجارب نسلهای گذشته ایرانیان باشد. در این صورت بندی، هستی، آفریدگار، انسان زندگی گیتیانه وزندگی پس از مرگ در دستگاهی فلسفی بصورت منظم ودر پیوند با هم قرار دارد. اما سوال مهم این است که چرا ما کتابهایی همچون رساله افلاطون یا آثار ارسطو نداریم.؟

 

بخشی از پاسخ هنوز جز نادانسته های ما از دوره باستان است، که چرا ایرانیان، فیلسوف در حد دانسته های امروز ما، اثر فلسفی درخشانی از خود بیادگار نگذاشته اند.

شاید روزی شواهد باستانشناسی وتحلیلهای علمی دقیق تر و پیچیده تر بتواند پاسخی بر این پرسش بیاید. فلسفه ایرانشهری در زندگی شخصی واجتماعی وسیاسی دوره باستان، در تدبیر منزل، امر سیاسی، امور اجتماعی وطبفه بندی جامعه ومعماری وهنر وزبان ظهور یافته است.

 

سرگذشت تاسف بار سقراط واعدام ناجوانمردانه او (۵)به دلیل فکر فلسفی، در ایران هرگز روی نداد.

 

 

*-فلسفه وشاهنامه.

 

فلسفه ایرانی در اواخر دوره باستان در خدای نامک ها در قالبی ادبی صورت مکتوب بافت. ادبیات، وفلسفه در بافتی پیچیده ودرهم تنیده در زبان وادب پارسی که خودرا از مظاهر فکر فلسفی ایرانیان بود متجلی شد.

 

در قرنهای سوم وچهارم ق، فلسفه به معنای تخصصی آن در زبان فلسفی فنی، در آثار ابن سینا، وفارابی صورتی دقیق تر یافته بود.

 

شاهنامه حکیم توس در تداوم اندیشه خرد گرایی قرن ۴ وتفکر فلسفی ایرانی آمیختگی فلسفه وادبیات، متنی بطور ذاتی فلسفی است. نخستین پرسش در نسبت شاهنامه وفلسفه این است که آیا حماسه سرایی وفلسفه میتواند نسبتی با هم داشته باشد. به عبارتی دیگر آیا بین متن فلسفی که موضوع آن هستی شناسی است ومتنی که یک داستان ملی وقهرمانی را روایت میکند، میتوان نسبتی برقرار کرد. پاسخ آسان نه است. متون حماسی نمیتوانند به عمق اندیشه فلسفی برسند.

 

حماسه روایتی از بیرون است، اما فلسفه ازدرون.

حماسه برانگیزنده است، اما فلسفه تامل برانگیز.

اما بر همان مبنای پیش گفته که ایرانیان فلسفه را زندگی کرده اند ونه انتزاعی اندیشیده اند، جنگ وحماسه وشخصیتهای اسطوره ای وپهلوانی ایرانی نیز فلسفی هستند. جنگها در باوری هستی شناسانه برای غلبه بر تاریکی وحماسه ها برای تحقق صلحی اهورایی وپهلوانان علاوه بر زور بازو حکمت ودانایی عمیق دارند.

علاوه بر این، شاهنامه حکیم توس، محصول سنت شاهنامه نگاری دیرین ایرانیان است که بن مایه های فلسفی عمیقی برخوردار است وخود فردوسی نیز حکیم است وحکیم بودن اورا همه فرزانگان واهل فرهنگ در طول تاریخ تایید کرده اند. حکیم معنایی مشخص در شاهنامه بعنوان، مهم ترین متن ادبی زبان فارسی فلسفه ایران باستان، چه به معنای فراخ وچه به معنای حرفه ای وجود دارد. برای فهم فلسفی شاهنامه باید نخست آنرا به دو قسمت نامساوی تقسیم کرد. قسمت اول، دیباچه وبیتهای آغازین، میان وپایان داستانها وقسمت دوم بقیه شاهنامه.

 

دیباچه شاهنامه وبیتهای آغاز، میان وپایان داستان ها را فردوسی مسلمان شیعه در قرن چهارم ق نوشته ومتن شاهنامه بازمانده دوران باستان است. هرچند خدای نامه ها روایتهای مختلفی داشته اند وبعد از اسلام بزبان عربی وپارسی دری ترجمه شده اند. اما بافت اصلی واساس آن متعلق به پیش از اسلام، دین زرتشتی وفرهنگ ایرانشهری است. بنابراین خرد گرایی باستانی ایرانی که درمتن شاهنامه بعنوان موضوع اصلی اساس روایتهاست. در دیباچه به اندیشه معتزلی یا خردگرایی شیعی مبدل میشود. در اصل اندیشه عقلانی شیعی با خرد گرایی باستانی ایرانی، بیش از آنکه دوگانه متفاوت باشد، یگانه است ودومی درتداوم تاریخی اولی صورت بندی شده است. تقسیم بندی پیشنهادی کمک میکند، تحولات فکری فلسفی را بهتر دریابیم.

در دیباچه شاهنامه دردومین بخش: گفتار اندر ستایش خرد” را داریم. (فردوسی، ۱۴۰۰،ج ۱،ص ۱)

 

شاهنامه جزء معدود کتابهای زبان فارسی است که بحث روشن وجداگانه ای در باره خرد دارد. شکل مرسوم کتابهای ادب آغاز شدن با ستایش خدا وپیامبر ومدح شاه زمان وچند بیت در باره کتاب وتوصیه های اخلاقی است. شاهنامه تنها کتابی است که بعد ازستایش خداوند، در باره خرد، گفتاری دارد. خردگرایی شاهنامه ونپرداختن سایر متون به خرد، بر خلاف تصور غالب نادرست، نشانه ودلیل خردگریزی یا خرد ستیزی متون دیگر نیست. خرد در تاریخ ایران، عنصری همواره حاضر است. خرد ایرانی همواره یک نوع ویک نوع تجلی نداشته است.

 

سوال این است که خرد شاهنامه عقل تجربی است یا عقل فلسفی، یا عقل خود بنیاد است، یا عقل انتقادی؟ خرد شاهنامه، خرد فلسفی هستی شناسانه است. برای تعیین دقیق ماهیت خرد در شاهنامه، باید به زمان آن توجه کرد. از دوره باستان تا تحولات مدرن در اروپا، شناخت اسطوره ای با عقل تجربی وعقل فلسفی درهم تنیده شده بود. تفکیک این حوزه ها هنوز برای بشر مقدور نبود. نکته مهم ومغفول این است که خرد یکپارچه ایرانی میتوانست درتداوم تاریخی خود، به عقل تجربی وفلسفی تبدیل شود.

خرد شاهنامه فراتر از همه انواع عقل، قدرت فهم وتشخیص انسان است. قدرت درکی مبتنی بر عقل واستدلال وهم زمان مبتنی بر اخلاق.

 

شاهنامه خرد را به معنای تشخیص دهنده خوب وبد به کار میبرد که ترکیبی شگفت وراه گشا از خرد واخلاق است. به باور نیاکان ما، مطابق با انسان شناسی کهن، جای خرد در قلب انسان است. عقلی که در قلب انسان جای دارد، فلسفه وعلم تجربی واخلاق را با دین می آمیزد.

اولین داستان شاهنامه کیومرث است. در این داستان کوتاه که داستان اولین انسان واولین شاه ایرانی است، فکر فلسفی ایرانی نسبت به موقعیت انسان در هستی روشن میشود. این داستان را میتوان داستانی فلسفی، شاید از نوع اگزیستانسیالیستی نامید. در شاهنامه تقریبا، همه شخصیتها با مرگ از داستان خارج میشوند. جز چند استثنا که یکی زال بوده که جاودانه است ودیگری کیخسرو که بدون مرگ عروج میکند ودیگری ضحاک است که کشته نمیشود وزنده در دماوند بند میشود. همه شاهان شاهنامه، ازجمشید با آن شکوه وپادشاهی ۷ صدساله تا فریدون با آن پادشاهی شکوهمند ۵ قرنه، میمیرند. ایرج در برادر کشی شهید میشود،

سیاوش در توران شهید میشود. اسفندیار به تیر رستم وسهراب بدست رستم کشته میشودوخود رستم نیز بدست برادرش شغاد.

مرگهای دردناک در شاهنامه زیاد است. این مرگهای دردناک که قرنها در داستانهای ایرانی تعریف وباز تعریف شده است، اندیشه فلسفی ایرانیان را نسبت به زندگی وتقدیر بنیان نهاده است. مرگهایی چنین دردناک وپر تعداد، اندیشه فلسفی را به بن بست کشانده وراه تقدیر باوری را گشوده است. در اینجا میتوان گفت فلسفه ربطی عمیق به فرهنگ وروحیه ملی دارد.

خرد شاهنامه که تبیین فلسفی را برعهده دارد، ازدرون تناقضهای تقدیگرایی راه به تبیین باز میکند.

 

“چنین گفت کای نامداران شهر/زداد وخرد هرکه دارید بهر

بدانید کاین تیز گردان سپهر /نیازد به داد ونتازد به مهر.

سپهر دستش را به داد ومهر دراز نمیکند. این گزاره را میتوان تبیین فلسفی بر مبنای تقدیر گرایانه نامید.

 

شاید حافظ هم درقرن ۸ ق به تاسی از این بیت حکیم توس گفته است:

چشم آسایش دارد از سپهر تیز رو/ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی.

 

انسان در شاهنامه سه تحول وشان وجودی دارد. پیش از تولد وگیتیانه شدن، در گیتی. پس ازمرگ. انسان پیش از تولد فره وشی است. فره وشی یکی از ابعاد وجودی انسان است، معادل روح در اسلام است.

 

*-واژه فیلسوف در شاهنامه.

 

در زمان فردوسی قرن چهارم ق، دست کم دوچهره شاخص فلسفی در ایران داشتیم :ابونصر فارابی وابن سینا. در زبان فردوسی فیلسوف واژه ای آشنا بوده است.

 

سخن هر چه بایست توحید نیست/ به ناگفتن وگفتن او یکی ست/ تورا هرچه بر چشم برنگذرد / نگنجد همه در دلت باخرد.

در براءت استهلال داستان اکوان دیو فردوسی فیلسوفی ماده گرایانه را رد میکند وفیلسوف را به توحید دعوت میکند.

فردوسی از فیلسوف به معنای موبد، مترجم، منجم، طالع بین، حکیم، غیب دان، وعالم به اسرار، خردمند، دانشمند، هستی شناس ودین دار یاد میکند. دردوره ساسانی، بخصوص دوران خسرو انوشیروان، بزرگمهر، فیلسوف بودن به معنای فربهی آن مطرح میشود.

 

*-جمع بندی.

 

فکر فلسفی درایران قدمتی به درازی تاریخ ایران دارد. دست کم سه هزارسال از صورت بندی اولیه فکر فلسفی درگاتاها میگذرد. دلایلی چند مانع پرورش وتکامل فکر فلسفی وبدست آمدن نظریه های فلسفی منقح در ایران شده است. رود فکر فلسفی به دریای ادبیات ریخته وخیال وفکر در هم آمیخته است. شاهنامه فردوسی مهم ترین وارجمند ترین متن ادبی وفلسفی ما بشمار میرود.

 

 

*-یادداشتها.

 

۱-نژاد گرایی محصول تفکرات ناسیونالیستی غربی واساسا موضوعی موهوم است.

 

۲-دولت جهانی، هیچ ربط مفهومی وتاریخی به امپریالیسم ندارد. نظریه شاهنشاهی ایرانی با نظریه امپریالیسم وجهانی شدن سرمایه دارانه کاملا متفاوت است.

۳-در باره تاثیر ایرانیان بر یونانیان، نگاه کنید به کتاب ویزهوفر، ۱۴۰۱

 

۴-ر.ک اوستا ۱۳۹۴،ج ۱ گاتاها

 

۵-درباره اعدام سقراط، ر.ک افلاطون، ۱۳۶۶ رساله نخست آن، آپولوژی

 

*–افلاطون، ۱۳۶۶، مجموعه آثار افلاطون، ت محمد حسن لطفی ورضا کاویانی، تهران، خوارزمی.

 

*–اوستا، ۱۳۹۴،تالیف وترجمه ابراهیم پورداود،

تهران.نگاه.

 

*–کزازی،میر جلال الدین، ۱۴۰۰، شاهنامه، پیرایش جلال خالقی مطلق، چ دهم، تهران، سخن.

 

*–ویزهوفر،ژوزف،۱۴۰۱، ایرانیان، یونانیان ورومیان، مترجم، جمشید ارجمند، تهران، فرزان روز.

 

*-ر. ک. هومن، محمود ۱۳۵۳،حافظ،تهران،

طهوری

 

*-هم چنین نگاه کنید به نوشتار نگارنده، تحت عنوان فردوسی واندیشه خردگرایی منتشر شده در کانال فروغ صبح بهبهان. هم نوشتار دکتر محسن مهدی احیاگر فارابی منتشر شده درهمین کانال.

52